برای دل، چیزی تباه کننده تر از خطا نیست . [امام باقر علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :0
کل بازدید :20210
تعداد کل یاداشته ها : 10
04/4/31
8:11 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمدپور[2]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
خرداد 91[2]

و باز دوباره بهار...

کج خلقیها، زیان رساندن ها، حسادتها و سلب آسایشها

مرغ همسایه قازه خیلی از اوقات تو روستای من معنی داره متاسفانه

بیاین تا ته دلمون رو پاک کنیم و با کفش دارا و ندار چند قدمی رو راه بریم بعد قضاوت کنیم

مشاجره معنی نداشته باشه دعوادعوادعوا

آی فلانی کسبش خوبه و من نیستم رو کنار بذازیم و بدونیم که به میزانی که وقت میذاری ثمره میبینی

یا حق آفرینآفرینآفرین


98/3/2::: 12:23 ع
نظر()
  
  

 

خوب یادم نیست
تا کجاها رفته بودم؛ خوب یادم نیست
این، که فریادی شنیدم، یا هوس کردم،
که کنم رو باز پس، روباز پس کردم.
پیش چشمم خفته اینک راه پیموده.
پهندشت برف پوشی راه من بوده.
گام های من بر آن نقش من افزوده.
چند گامی بازگشتم؛ برف می بارید.

باز می گشتم.
برف می بارید.
جای پاها تازه بود اما،
برف می بارید.

باز می گشتم،
برف می بارید.
جای پاها دیده می شد، لیک
برف می بارید.
باز می گشتم،
برف می بارید.

جای پاها باز هم گوئی
دیده می شد، لیک
برف می بارید.
باز می گشتم،
برف می بارید.
برف می بارید. می بارید. می بارید . . .

جای پاهای مرا هم برف پوشانده ست.

  
  

جدیدا مطلع شدیم که عده ای با کسب مجوز اقدام به تخریب مراتع و تپه های کوتان کردن نمیدونم چجوری و چطوری فقط میتونم اینو بگم $$$غفلت تاریخی ، تاراج بی دفاع$$$

حضرات آقا تو کوتان چسبیدن به منافعشون و  مردم بی چاره رو جلو میدن نمیدونم چرا؟؟نمیدونم چرا ادای مسول به خودتون میگیرین؟؟؟

راستی تعجب میکنم از تپه که وقتی دید کسی نتونست از حقش دفاع کنه چرا خودش اجازه این کارو داد؟؟که البته شاید زیر گوشش یه چیزی گفتن؟؟شاید گفتن اگه حرف نزنی ایوب انصارت میکنیم!!!!خدا میدونه...

 


96/7/6::: 7:21 ع
نظر()
  
  

این روستا در25کیلومتری جاده تکاب به بیجار قرار دارد که در شرق آن روستای کوتان سفلی_درغرب آن روستای گزدره قرار داردکه در دور دست آن واقع است_درجنوب آن روستای کچه گنبدودر شمال آ ن روستای سبیل قرار دارد.


92/12/19::: 9:59 ص
نظر()
  
  

چرا هیچ گونه امکانات تفریحی نداریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا جاده نداریم؟چرا فقط مدرسه ابتدایی داریم؟!!!!!!

راستی آقای مسول دست گلت هم درد نکندکه جاده را آسفالت کردی ولی چرا نصفه ونیمه ... قربون جیبات برم برا باقیشم یه فکری بکن دیگه!!!!


91/3/20::: 1:54 ص
نظر()
  
  
تپه قلعه مامان
اطلاعات کلی
نام تپه قلعه مامان
کشور Flag of Iran.svg ایران
استان استان آذربایجان غربی
شهرستان شهرستان تکاب
اطلاعات اثر
کاربری تپه، قلعه
دیرینگی دوره ایلخانی
دوره? ساخت اثر دوره ایلخانی، دوره سلجوقیان
اطلاعات ثبتی
شماره? ثبت 17749
تاریخ ثبت ملی 7 اسفند 1385

91/3/20::: 1:30 ص
نظر()
  
  

اهل دانشگاهم

روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
دوستانی هم چون من مشروط
و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند.
اهل دانشگاهم !
پیشه ام گپ زدن است.
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،
دلتان تازه شود – چه خیالی – چه خیالی
می دانم که گپ زدن بیهوده است.
خوب می دانم دانشم کم عمق است.
اهل دانشگا هم،
قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم.
همه ذرات مُخ من متبلور شده است.
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.

استاد از من پرسید : چند نمره ز من می خواهی ؟
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟
پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند
و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.
عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،
رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم.

در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره10دم دانشکده پشتک می زد.
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!
سفر سبز چمن تا کوکو،
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو،
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،
حمله درس به مُخ،
حذف یک درس به فرماندهی رایانه،
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد،
مثل یک لبخند در آخر ترم،
همه جا را دیدم

اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم،

آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم،
من ندیدم هرگز یک نمره20،
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم.

من به یک نمره ناقابل10خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم.
خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید،
خوب می دانم برگه حذف کجاست.
هر کجا هستم باشم،
تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است.
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم ، پی ورزش برویم،
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!

و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست
و اگر هست چرا یخ زده است.
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا،
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم..


91/3/19::: 7:53 ع
نظر()
  
  

منبع درآمدی 100%مردم کوتان دامداری و کشاورزی است.

 


91/3/18::: 11:31 ع
نظر()
  
  
   1   2      >